محمد معتمدی و آرش کامور - سراسر مه

محمد معتمدی و آرش کامور - سراسر مه
من پیر شدم، دیر رسیدی، خبری نیست
مانند من آسیمه سر و دربدری نیست
بسیار برای تو نوشتم غم خود را
بسیار مرا نامه، ولی نامه بری نیست
یک عمر قفس بست مسیر نفسم را
حالا که دری هست مرا بال و پری نیست
حالا که مقدر شده آرام بگیرم
سیلاب مرا برده و از من اثری نیست
بگذار که درها همگی بسته بمانند
وقتی که نگاهی نگران پشت دری نیست
بگذار تبر بر کمرِ شاخه بکوبد
وقتی که بهار آمد و او را ثمری نیست
تلخ است مرا بودن و تلخ است مرا عمر
در شهر به جز مرگ متاع دگری نیست
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 13:16 توسط آواز.....
|
موسیقی یکی از هنر های زیباست که از ابتدای خلقت در نهاد طبیعت بوده صدای پرندگان . صدای برگ درختان و..... موسیقی ابتدایی بشر و اولین آموزگار انسان در آ/وختن این هنر بوده است....